عكس را من آوردم ميرزايي جون زحمتت نبود خودت را معرفي مي كردي دختر خاله ي گرامي من كه علم غيب نداره يكهو بي مقدمه اومده مي گه بيا تو وبلاگ ما خب بيچاره وحشت مي كنه
عاطفه باز هم تكرار مي كنم بيا تهران لطفا